جزیرۀ خرگوش ها جزیرۀ خرگوش ها

صفحات کتاب : 80

ضمانت بهترین قیمت

فروشنده:‌ مهربان کتاب

14000 تومان
14000.0 تومان 0%
موجود در انبار و آماده ارسال به مشتری.

جزیرۀ خرگوش ها جزیرۀ خرگوش ها

.... صبح بود و خورشید بر جنگل بزرگ نورافشانی می‌کرد. شعاع‌های نور از لابه‌لای درختان انبوه می‌گذشت و به‌زحمت خودش را به زمین می‌رساند. جنگل پر بود از آواز پرندگانی که از شاخه‌ای به شاخهٔ دیگر می‌پریدند و در هوا پرواز می‌کردند. وزش باد شاخه‌های درختان را به هم می‌زد و از مالش برگ‌ها به هم‌صدای دلنشینی ایجاد می‌شد. «پشمالو» و «گوشتالو» که شب را برای شکار نخوابیده بودند، در زیر یکی از درخت‌ها چرت می‌زدند. پشمالو چشم‌هایش را آرام باز کرد و اطرافش را پایید. نگاهی به‌جای خالی «قهوه‌ای» انداخت. باز نگاهش را به دنبال او در اطراف چرخاند، اما خبری از او نبود. به گوشتالو نگاه کرد. حدس زد خوابش سنگین نباشد. آرام از او پرسید «قهوه‌ای را ندیدی؟» گوشتالو خمیازۀ بلندی کشید و با بی‌حوصلگی جواب داد: «ممکن است به دنبال کاری رفته باشد و زود پیدایش می‌شود.» پشمالو باز سرش را روی دست‌هایش گذاشت و چشم‌هایش را بست. هنوز پلک‌هایش گرم نشده بود که صدایی شنید. سرش را به‌طرف صدا برگرداند. قهوه‌ای را دید که آرام نزدیک می‌شود. همۀ حیوانات جنگل می‌دانستند که این سه روباه دوستان قدیمی هم هستند و هیچ‌گاه ندیده بودند آن‌ها از هم جدا شده یا تنها به شکار رفته باشند. قهوه‌ای از پشمالو و گوشتالو بزرگ‌تر و باهوش‌تر بود و آن‌ها از او حرف‌شنوی داشتند. قهوه‌ای چرخی به‌دور گوشتالو و پشمالو زد و در کنار سنگی زیر سایۀ درخت، به پهلو دراز کشید. خوشحال به نظر می‌رسید و پشمالو هم این را فهمیده بود. لحظاتی به سکوت گذشت. پشمالو همان‌طور که سرش روی دست‌هایش بود، چشم‌هایش را نیمه‌باز کرد و به قهوه‌ای گفت: «کجا بودی؟ نگرانت شدم.»